آخرین اخبار

29. اسفند 1394 - 12:27   |   کد مطلب: 15516
نوروز آمده است و همه جا حال و هوای تازه و بوی تازگی و صدای شادی جان آدمی را تازه میکند.شادی ها هم از هرزمان خوش آب و رنگ ترند. قبول که باید هم شاد بود، اما باور بکن عزیز، دم عید غصه اش هم از هرزمان پررنگ تر است...

به گزارش بهارانه، نوروز آمده است و همه جا حال و هوای تازه و بوی تازگی و صدای شادی جان آدمی را تازه میکند.شادی ها هم از هرزمان خوش آب و رنگ ترند. قبول که باید هم شاد بود، اما باور بکن عزیز، دم عید غصه اش هم از هرزمان پررنگ تر است...
غصه که میگویم، غصه ی ازدست دادن عزیز نیست، غصه ی نداشتن پدر و مار نیست اینها بجای خود، اما حرف ما، غم بی پولی است.
با این غم فرقی نمیکند با پدر و مادرت سر سفره ی هفت سین نشسته باشی، یا در عزایشان...
بی پولی در گرمای تابستان ملالی نیست، در سوز زمستان خیالی نیست، میشود کاریش کرد، ولی دم عید، پول نداشتن، غم بزرگی است...
کاری به این ندارم که خب چه میشود کرد، اما پای سفره ی هفت سین که نشستید، برای امواتتان که فاتحه خواندید، فاتحه ای هم برای روزگاری دور بخوانید، برای سفره های کم رنگِ باصفا، برای دلهای نزدیکِ دور سفره ها، برای شب نشینی های با یک قاچ ترشی هندوانه، برای مردمان سادگی و صفا، برای مردی که شب عید از غصه اگر نمیرد، از خجالت لباس کودکش خواهد مرد، برای همسری که کل سال سوخت و ساخت ولی بازهم افاقه نکرد...فاتحه بخوانید برای دلهایمان که نمیدانم چه شده که انقدر تنگ است...بخوانید بر مردی و مردانگی و "گر دست فتاده ای بگیری مردی"...
 فاتحه تان را آرام زیرلب بخوانید، حیف است سفره ی رنگین شادتان، به غم نامردمان بی نان، آلوده شود..
شما هم مثل کاری نداشته باشید که چرا، بی طرف بمانید و ازین که توانسته اید گلیم خودتان را از آب بیرون بکشید، سر بالا بگیرید و به مهمان هایتان آجیل اعلای دست چین تعارف کنید...

/مهدی نوروزی

انتهای پیام/پ

دیدگاه شما